در خون خود نشست ، چون خورشید و ماند
تن به ذلت نداد و درخشید و ماند
نه گفت و دست رد بر سینهء دنیا زد
اهل و عیال خویش به خدا بخشید و ماند
در حیرت است تاریخ از شیر مردی که
شمشیر بر بتان زنده کشید و ماند
با سوز دل ، خون آن کودک شهید
سوی خدا ؛ به آسمان ؛ پاشید و ماند
آزادمردی از تبار مردان حق پرست
طعم شیرین شهادت چشید و ماند
شکست از شکوهش شوکت شاهان
حقیقت را جوهر جان بخشید و ماند
در خون خود نشست چون غروبی غمگین
تن به ذلت نداد ، چون خورشید و ماند
سلام بر حسین آموزگار شهادت
که به یادگار نهاد ، نام شهید و ماند